Autoconverted from "49.srt"

(قسمت 49)

 

پس شما كارتان را كامل كرديد

 

به عنوان بانوي اول آشپزخانه؟

 

بله ،با عنايت بسيار شما
من توانستم آنرا كامل كنم

 

بله ، اين خوبه

 

...به هر حال

 

...به هر حال
8
00:00:47,694 --> 00:00:49,992
بگوييد ،سرورم

 

...اين قبل از برتخت
نشستم من بود

 

وقتي من در خانه ام
... بودم

 

يك دختر كوچك با
نوشيدني ها پسش من آمد

 

چه شما انجام مي دهيد
در جلوي شاهزاده؟

 

من آرزو دارم يك بانوي
آشپزخانه سلطنتي باشم

 

لطفا من را قبول كنيد

 

!چه گستاخي از تو

 

ادبت را پيش
!شاهزاده نشان بده

 

شما مي دانيد او نادان است
من متاسفم درباره رفتار بد او

 

من متاسفم

 

بسيار خوب

 

او باد واقعا بخواهد
بانوي دربار شود

 

آيا شما اين نوشيدني ها
را آورده ايد؟

 

بله ، آقا

 

و اينها از طرف
آقاي پارك هستند؟

 

بله، آقا

 

آيا او چيز ديگري نگفت؟

 

...او فقط گفت اين براي

 

تولد شماست و هر كدام
...از نوشيدني ها دارد

 

يك پيام تبريك
پس شما بايد آن را
درجايش بخوريد

 

در اين راه؟

 

نه ،آقا

 

پس در چه جوري؟

 

اول كيوم يونگ
بعد چان جون

 

بعد كي دانگ
و در آخر سال جي

 

شما نبوديد؟

 

بله، درسته

 

!پس او واقعا شما بوديد

 

بله

 

پس شما كسي هستيد كه اسم همه
نوشيدني ها را به ياد مي آورد؟

 

شما كسي هستيد كه گفت
... به او بگوييد

 

من از آن قدر داني مي كنم ولي من
سختي عميقي را در آن مي بينم

 

بله... شما خواسته من را وقتي
من يك دختر كوچك بودم قبول كرديد

 

و من اين چنين
يك بانوي دربار شدم

 

...پس اين است

 

من درباره اش فكر
مي كردم از آن زمان

 

من به خاطر آن برتخت نشستم

 

و من از آن دختر
كوچك در تعجب بودم

 

من متعجب شده بودم

 

آن واقعا تقدير جالبي است

 

اين واقعا تقدير شادي است

 

آن دختر كوچك اين چنين بزرگ شد
...براي نجات من و درمان ملكه

 

و ترغيب مادر من

 

و شما كنار من بوده ايد

 

اين همه اش به خاطر
بخشش زياد شماست

 

...به هرحال

 

پس حالا من چه براي
شما بايد انجام بدهم؟

 

مردد نباش براي خواستن
آنچه شما مي خواهيد

 

پس... سرورم

 

من يك خواسته ديگر دارم

 

حتما. چيه؟

 

لطفا من را به مركز
بهداشت عمومي بفرستيد

 

مركز بهداشت عمومي ؟
چرا آنجا؟

 

با لطف شما من از احترامي
كه لايق آن نيستم لذت مي برم

 

به عنوان خدمتكار شما ، من
دوست دارم ميل شما را براي
ديدن دستگيري از بينوايان بفهمم

 

از مردمي كه بهبود يافتند با
مراقبت از سلامت مردم فقير

 

بدين وسيله مهارت پزشكي
من پيشرفت مي كند

 

مركز بهداشت عمومي؟

 

اما چرا اينجا در
بين مكان هاي ديگر؟

 

آنجا مكان هاي ديگري است كه شما
مي توانيد پزشكي را تمرين كنيد

 

من فكر مي كنم براي يك
بانوي پزشك پرتلاش مثل شما

 

دربار مي تواند بگيرد استرس
را از زماني كه شما مجبوريد

 

زندگي تان را براي معاينه
هر كسي به خطر بياندازيد

 

سرورم ، اين دليلش نيست

 

. من مي فهمم
شما چه چه يخواهيد

 

اگر شما مرد متولد مي شديد

 

شما مقام يرپرست پزشكان سلطنتي
را براي مراقبت از من مي گرفتيد

 

...سرورم

 

آن بخشندگي زيادي از شما است

 

حالا من خواهم رفت
به جايي كه مردم

 

و بيماري ها هستند
پيشرفت كنم درآنجا

 

پس برو به مركز بهداشت عمومي
كار كن آنجا براي شروع

 

يادت باشد اين فقط
براي شروع است

 

حتما ،سرورم

 

او يك مامور عالي
رتبه در پزشكي است

 

،پرستار تازه كار
آقاي لي كيام هو

 

شما رفته ايد به ميان اوقاتي
سخت به دليل همه سختي ها كه

 

در انبار دارد پيش آمد

 

هنگامي كه همه چيز درست شد

 

پادشاه دستور داده
مقام ها بر هم بخورد

 

اول از همه ،پزشك شين به
مرتبه چهارم ترفيع پيدا مي كند

 

و او مراقب سلامت
شاه خواهد بود

 

پزشك يونگ به مرتبه
پنجم ترفيع پيدا مي كند

 

مرتبه پنجم و او به آقاي
شين كمك خواهد كرد

 

اگرچه بيماري شاه مداوا
شده بعد از رنج هاي زياد

 

اين شايسته نيست و قدرت
پزشكان صدمه ديده است

 

پس آقاي شين بايد مطمئن شود
كه همه پزشكان و بانوان

 

تماما تربيت شده اند

 

من مي دانم اين براي شما سخت
است به دليلي كه او گفت

 

من چيزهاي زيادي را
برخلاف قوانين انجام دادم

 

پس من دوست دارم از
يافته هاي شما بپرسم

 

آه، نه ، اين چيزي نيست كه
شما بايد درباره اش احساس كنيد

 

اين دقيقا ما را تحريك كرد

 

ما پيشرفت خواهيم كرد
با تلاش بيشتر

 

ممنونم از شما براي فهميدنتان

 

سرپرست بانوان پزسك ،لطفا
به من مراتب جديد را بگو

 

بله ،آقا

 

من چيزهايي را براي
گفتن به شما دارم

 

پادشاه به من دستور داده به
مركز بهداشت عمومي بروم

 

چه؟ مركز بهداشت عمومي؟

 

يك بانوي پرتلاش در
مركز بهداشت عمومي؟

 

شما اين را خواستيد؟

 

چرا؟

 

اگرچه من مديونم به بانو هن
... من مي دوم به

 

اين نقطه بدون
نگاه كردن به عقب

 

آن دليل اين است كه من قادرم
موفق بشوم بيشتر از ديگران

 

اما اين محدود بود به

 

بيماري هايي كه من ميخواستم
پيدا كنم درباره آنها

 

من دوست دارم از
اول شروع كنم

 

من تعداد زيادي بيمار خواهم ديد و
مطالعه مي كنم براي تجديد قلبم

 

اگر آن چيزي است كه
شما مي خواهيد

 

حتما. اين خيلي بهتر خواهد بود از
دريافت دستور پزشكان در اينجا

 

ملكه نااميد خواهد بود شما
مطمئن هستيد ترك مي كنيد؟

 

بله

 

شما بسيار موفق شده ايد و

 

شما حتي مساعدت خانواده سلطنتي
را دريافت كرده ايد . چرا؟

 

...من مي دانم

 

آنجا تعداد زيادي مريض و
مردم فقير است پس اين براي
شما خيلي سخت خواهد بود

 

من ناراحتم كه مي بينم
شما مي رويد

 

لطفا مرا ببخشيد اگر من
سختي اي براي شما ايجاد كردم

 

نه ،اصلا. شما به من نشان داديد
كه يك بانو پزشك مي تواند

 

بهتر از پزشكان باشد پس شما ما
را براي تلاش بيشتر تحريك كرديد

 

چطور شما مي توانيد اين چنين
حتي بدون گفتن به من برويد؟

 

من مي خواهم شما را در
داروخانه بانوان پزشك ببينم

 

...اما هنوز

 

من سخت كار خواهم كرد پس
شما هم سخت كار خواهيد كرد

 

اين راهي است كه ما مي توانيم
سوالات سخت ديگر را بپرسيم

 

حتما . شما گفتيد مادرتان و بانو
هن سركه خرمالو درست كردند

 

آن را كسي مي گيرد كه
سخت كوشانه كار كند؟

 

اگرچه ما نمي توانيم سركه
خرمالو درست كنيم

 

بگذار سخت كار كنيم كه بهترين
بانوي پزشك در چوسان شويم

 

حتما. به هرحال ، شين بي

 

شما يك لطفي به من خواهيد كرد؟

 

نه!درباره وضع حمل من چه ؟

 

من ادامه خواهم داد به گوش دادن
درباره تو از طرف شين بي

 

و او در مراقبت بهترين خواهد بود

 

براي تو و نوزاد

 

اين طور نيست كه من
به او اطمينان ندارم

 

شما زمان سختي در آمدن
به قصر داشتيد ، يانگوم

 

دقيقا ، من مي خواهم
شما بمانيد

 

...بله، يانگوم

 

اگر چه او يك مقام
بالاتر داشت

 

اين هميشه در قصر تنهاست

 

...يانگوم

 

چرا شما از او خواستيد چنين
چيزي را بدون گفتن به من؟

 

من نمي توانم حتي
لطف را تشريح كنم

 

شما پيشنهاد داديد به من با نجات
زندگي ام و اعتماد به من

 

پس شما چرا اين را انجام داديد؟

 

اما ، سرورم
من به يادگيري بيشتر نياز دارم

 

لطفا بفهميد

 

من مي بينم كه شما بايد
استراحت كنيد

 

حالا كه شما چنين كار بزرگي
را به انجام رسانيده ايد

 

اما... شما شخص
من هستيد

 

شما بايد برگرديد وقتي
من شما را خواستم

 

بله ،سرورم

 

چه؟

 

!او بايد به مركز بهداشت
عمومي برود

 

!پادشاه خيلي بدجنس است
شما او بيماري او را درمان كرديد
و او شما را فرستاد

 

به مركز بهداشت عمومي ؟

 

شما طلا و نقره براي درمان
او يا چيزي مي خواهيد؟

 

...بله

 

!شما ديوانه هستيد

 

شما بايد متواضعانه عمل
مي كرديد و مي گفتيد

 

" من چيزي نمي خواهم "
!شما بايد اين گونه عمل مي كرديد

 

!درسته
آيا من قبل از اين به شما نگفتم؟

 

وقتي تو صحبت مي كني ، تو بايد

 

تلاش كني مساعدت او را بگيري
بزن اطراف بوته

 

او آن را به تو نخواهد داد
!اگر تو مستقيم از او بخواهي

 

نه ... نه ، او كسي نيست
كه آن را انجام خواهد داد

 

شما گفتي شما مي خواهيد
برويد آنجا ، نمي خواهيد؟

 

آه ،نه ، من به وضوح از او
مقداري طلا و نقره خواستم

 

درست هنگامي كه من فكر كنم من
شود خواهم رساند به شما بيرون بروم

 

و هنگامي كه چيز ها بهتر شود

 

شما داريد به جايي خارق
العاده مي رويد

 

اما همه در جهان مي دانند كه
شما پادشاه را در مان كرده ايد

 

آيا شما لايق جايزه نبوديد؟

 

ساكت باش ... تو بايد باقي
مي مانديد در مقامتان براي آن

 

انتخاب خوب. شما بايد ادامه بدهيد
يادگيري را و به عنوان يك بانو پزشك

 

در داروخانه سلطنتي
... شما نداريد

 

هيچ قدرتي را براي تجويز دارد
پس عميق يادگرفتن سخت است

 

اتنخاب خوب

 

آه، آنها مثل هم هستند

 

آنها هيچ چيزي از دنيا نمي دانند

 

شما به زودي بالا مي رويد

 

شما داريد مي رويد؟

 

بله. به اميد ديدار

 

... هرچند

 

چه خوبي اي در آنجا بدست مي آيد

 

در برآمدن فجر؟

 

به اميد ديدار

 

چه ان گفت ؟

 

"آن چوب خيزران " جون
"و اين بلند پرواز است" يون

 

نام تو چيست؟

 

نام من ساك گو است

 

نام خانوادگي ات چيست؟

 

ما

 

اين نام توست ، ما ساك گو

 

پس اين بادبادك توست

 

!واقعا؟

 

بله. اين مال توست به خاطر اين كه
شما بيمارتان را به خوبي تحمل كرديد

 

و شما اولين كسي هستيد
كه بهبود ياقته ايد

 

درباره ما چطور؟

 

اگر شما بيمارتان بهبود يابد
من به هركدامتان يك بادبادك
خواهم داد

 

با اسمتان كه روي آن است

 

اين نوشته شده كه يك پزشك
بزرگ كسي نيست كه فقط

 

درمان كند مردم را بلكه كسي كه
مرض ها را به بهتر شدن تحريك
مي كند است

 

شما پزشك بهتري از من هستيد

 

پس اين گونه است؟

 

اما چه شما را اين جا آورده
در اين موقع؟

 

من ديدم اين را در راه قصر
من مي خواستم مكاني را ببينم

 

كه شما در آن كار مي كنيد
چه شكلي است

 

آن همه اش ايت؟

 

شما دليل ديگري احتياج داريد؟

 

آه ،نه ، آن نيست
پس من دارم مي روم حالا

 

شما مي خواهيد برويد الان؟

 

چيز ديگري هم هست كه شما
بخواهيد بگوييد؟

 

نه، آن نيست

 

پس ... من دارم مي روم

 

سرده ، بريد داخل

 

من مجبورم آن را به بيرون
فشار بدهم لطفا فقط يك دقيقه

 

!اين دردناكه

 

اين دوباره چرك خواهد كرد
اگر من همه اش را بيرون فشار ندهم

 

آه ... اين خيلي چركي است

 

اين درد خواهد داشت كمتر و من
مي توانم ريشه اش را اين طوري
در بياورم .فقط صبور باش

 

ممنونم

 

اين آب گل زرد است

 

داروي گران نخر

 

اما آب گل را اين طوري درست كن
و پوستت را با اين تميز كن

 

واقعا؟ من مي توانم
فقط از آب گل استفاده كنم؟

 

بله ، ولي شما مجبوري آب گل
را در برنج با كيفيت بالا بگذاريد

 

برنج مسموميت آن را برطرف مي كند
براي درست كردن آن داخل آب خوب

 

...حتما

 

چه ما بايد انجام بدهيم ؟

 

او تنفس دشوارش را
ادامه داده است

 

او آسم دارد

 

پس داروش گران است؟
ما بايد هر روز بياييم؟

 

شما نما توانيد او را
هر روز بياوريد؟

 

سه روز وقت براي آمدن
...اينجا لازم است

 

و من مجبورم كار كنم

 

پس شما مي توانيد يك كندوي
عسل نزديك محلتان گير بياوريد؟

 

من مي توانم گير بياورم آن را اگر من
اطراف كوهستانها و رودها را ببينم

 

پس موم را به خاكستر بسوزان و از
آن براي حريره ساختن استفاده كن

 

و به او به اندازه يك قاشق از
عصاره ريشه گل بادكنكي مرتبا بده

 

سرت را بگردان

 

1، 2، 3

 

چه چيز شما را اينجا آورده ؟

 

... من

 

من يك بچه ديگر دارمكه شما
مي توانيد برايش يك بادبادك بسازيد

 

اين دليل است كه شما آمديد؟

 

و ... من متعجب بودم اگر
شما مي توانستيد درس بدهيد

 

شخصيت ها را به بچه ها
... در درمانگاه

 

من هم مي خواستم ياد بگيرم
...وقتي من بچه بودم

 

اين دليلش است ؟

 

... من فقط

 

اگر اين دليلش است
پس ،من وقتي وقت داشتم
اين كار را خواهم كرد

 

من همچنين بيشتر در
قصر مشغولم

 

... حتما

 

خداحافظ

 

دقيقا... من براي
ديدن شما آمدن

 

من شخصيت ها را به آنها ياد دادم به
خاطر اين كه شما از من خواسته بوديد

 

...اين نيست كه

 

پس؟

 

آيا شما مي خواهيد
هر روز اينجا بياييد؟

 

چرا؟

 

اگر آنها ياد نگيرند

 

... درسشان را به طور منظم

 

...به هر حال

 

من دوست دارم هر روز شما را ببينم

 

براي بچه ها؟

 

نه... من مي خواهم آن را

 

!شما بايد از اول به من مي گفتيد

 

پس شما من را دست انداخته ايد؟

 

دست انداختن ؟ شما هميشه
...من را نگران مي كنيد

 

پس شما هم بايد احساس
كنيد آزار آن را

 

بيا جلو و جلوي من بايست

 

چيه؟

 

او مي خواهد من را بزند به خاطر اين
كه قادر نيستم يك شخصيت را بنويسم

 

او سل داشت . چرا شما
مي خواهيد چنين بچه اي را بزنيد؟

 

او به من قول داده بود
آن را ياد مي گيرد

 

و كتك خواهد خورد
اگر ياد نگرفت

 

اما او بيمار است

 

لوس نكنيد او را فقط به
خاطر اين كه او بيمار است

 

او بايد در اين پيشرفت كند
براي پيشرفت در مريضي اش

 

شما نبايد بچه اي كه براي
بيماري اش اينجا آمده را بزنيد

 

آنها بهتر ياد نمي گيرند با
اين چنين كتك خوردن

 

بانو سو نه

 

نه... شما بياييد اينجا

 

شما بياييد اينجا

 

نه فقط برو و ادامه بده در آنجا

 

بانو سو ، ما مثل زوج هاي
ازدواج كرده رفتار مي كنيم

 

بانوي من ، شما بايد نان شيريني ها
! را قبل رفتن بگذاريد

 

هيچ نان شيريني اي براي
! تو نيست . بيا اينجا

 

سه ماه است كه من مقام
بانوي اول آشپزخانه را گرفتم

 

اگر چه من اين مقام را
...در يك مسابقه گرفتم

 

بعد اتفاقات ناگهاني كه
براي بانو چويي رخ داد

 

من فكر نمي كنم من بتوانم
...اين مقام را نگه دارم

 

به خاطر سنم و فقدان انرژي

 

آن دليل است كه من همه
شما را اينجا صدا كردم

 

من تصميم دارم جشن
تولد شاهزاده را برگزينم

 

به عنوان يك مسابقه ، پس براي اين آماده شويد

 

پس شما همچنين بايد
يك خوراك آماده كنيد

 

من اين مقام را خواهم گرفت
اگر من فقط به اين خدمت كنم

 

اما من ترجيح مي دهم
اين طوري اينجا بمانم

 

چرا؟ شما در آشپزخانه براي مدت
طولاني بوده ايد و شما مي دانيد

 

چيزهاي زيادي درباره
اولويت هاي شاه ، همچنين

 

آن درست است

 

بله. حتي بانو هن شما
را براي اين ستايش مي كرد

 

، اما به هر حال زندگي طولاني
... زندگي آرام

 

اين بهتر از گرفتن اين
مقام بالا است

 

اگر اين نظر شماست
پس با من بمان

 

من حتما آن را دوست خواهم داشت

 

چه من بايد بكنم؟
منظورتان چيست؟

 

... در مسابقه

 

من بايد همه مهارت هايم را
اثبات كنم يه نه؟

 

شما گفتيد شما واقعا اين را
نمي خواهيد انجام دهيد

 

اما اين قبل از اين بود كه
... بانو سوك وون

 

پس شما مي خواهيد اين را
امتحان كنيد؟

 

... من فقط مي گويم

 

تعدادي از بانواني كه طولاني تر
... از من آنجا بودند رفتند

 

و من كسي هستم كه مي توانم
اين ميراث را ادامه بدهم

 

از بانو هن و بانو يونگ

 

و اين ايده بدي براي دستور دادن
... به ديگران نيست

 

درباره يك زندگي آرام و طولاني چه؟

 

نمي توانم اين را به طولاني
و پر سر و صدا تغيير بدهم؟

 

ها، من بايد اين را امتحان كنم

 

اگر شما انجام بدهيد، شما فكر
مي كنيد برنده خواهيد شد؟

 

حتما، اگر من تلاش كنم
من برنده خواهم شد

 

ملكه تصميم گرفتند

 

بانوي بعدي اول آشپزخانه هست

 

بانو مين

 

بانو مين؟ بانو مين كيست؟

 

من ؟ من، بانو مين؟

 

بله

 

چرا؟

 

چطور؟

 

براي چه؟

 

به خاطر اين كه بانوي اول آشپزخانه
... حالشان بد است

 

بانو مين بايد فورا براي اين مقام
آماده شوند

 

!به هيچ وجه

 

منظورتان چيست؟

 

نه... من منظورم
... آماده سازي

 

چه آماده سازي اضافي اي
شما نياز داريد؟

 

يك وعده براي پادشاه آماده كنيد
براي مقام بالا رويد

 

اگر به من يك سال زمان بدهيد

 

شما درباره چه صحبت مي كنيد؟

 

شش ماه چطوره؟
نه، فقط سه ماه

 

يك ماه... فقط ده روز
به من بدهيد

 

چه شده؟

 

من بايد با بانو سوك وون
خداحافظي كنم

 

آن ده روز وقت مي گيرد؟

 

خدايا ، شما بانوي اول شديد؟

 

بله

 

شما واقعا بانوي اول آشپزخانه
شديد؟

 

بله

 

مقام بانوي اول كه بانو يونگ
عهدا دار بود؟

 

بله

 

مقام بانوي اول كه بانو هن
داشت؟

 

بله

 

پس ، مقام بانوي اول كه بانو چويي
!داشته بود؟

 

من گفتم ، بله

 

اين به راستي چيزي براي
...جشن گرفتن است

 

اما من متعجبم چه مدت

 

او قادر خواهد بود اين را نگه دارد

 

يانگوم كي برخواهد گشت؟

 

او معمولا دير به خانه مي آيد

 

اما شما قادريد اين را خوب
انجام دهيد

 

! بانوي من

 

!يانگوم

 

او در زحمت خواهد افتاد

 

... اينجا

 

چيه؟

 

اين دفترچه آشپزي من است كه شامل
چيزهايي است كه من از بانو هن ياد گرفتم

 

و همه چيزهاي ديگري كه
من ياد گرفتم

 

چرا شما آن را به من مي دهيد؟

 

من احساس بدي درباره ذخيره آن داشتم

 

اما حالا آن صاحب اصلي اش را
پيدا كرده است

 

اين به تو كمك خواهد كرد ، چون من
عادت داشتم همه جزئيات را بنويسم

 

ممنونم. اما يانگوم ، من
احساس گناه مي كنم

 

اين مقامي است كه كساني مثل
... بانو يونگ داشتند

 

و بهترين بانو هن و بانو چويي
... براي آن كامل شدند

 

اين مقامي براي افراد تلاشگر
... مثل توست

 

پس چطور يك كسي مثل من
مي تواند اين را بگيرد؟

 

منظورت چيست؟

 

تلاش نكن من را دلداري بدهي

 

آن را نگو

 

شما شخصي هستيد كه بدون هيچ
عامل ديگري آشپزي مي كرده ايد

 

و بانو هن هم اغلب
شما را تحسين مي كرد

 

واقعا؟

 

او گفت ، اگر چه شما آشكار مي شويد

 

با حرف زدن ، خوراك هاي شما
مزه عميقي دارد

 

و او توانست
شخصيت شما را بگويد

 

به وسيله مزه خوراك شما

 

و شما سخص درستي هستيد

 

براي ادامه دادن ميراث
بانو يونگ و بانو هن

 

پس شما به خوبي كار خواهيد كرد
شما مطمئنا به خوبي انجام خواهيد داد

 

! ممنونم ، يانگوم

 

اگرچه من به خودم اعتماد ندارم

 

اعتماد دارم به شما ... ممنونم

 

يانگوم

 

اين صداي شين بي است

 

بانوي من ، شما اينجا چه مي كنيد؟

 

و شما اينجا چه مي كنيد؟

 

من با يك دستور از ملكه آمدم

 

اتفاقي افتاده؟

 

من مطمئن نيستم ، اما يك فرستاده
...از مقر ملكه به من گفت

 

به شما بگويم فردا به ملكه
گزارش دهيد

 

سرورم
توانايي آشپزي من هنوز ضعيف است

 

من مقامي را گرفته ام
كه من نبايد مي داشتم

 

پس اگر شما به من زمان بدهيد

 

من در آماده سازي كوشا
خواهم بود

 

اين خوشمزه است

 

ببخشيد

 

شما تهيه مي كرديد
خمير لوبياي تاس كباب را

 

وقتي بانو يونگ اينجا بود؟

 

بله ، من مي كردم

 

اگر چه من تاس كباب
بانو هن را ترجيح مي دهم

 

ملكه تاس كباب شما را ترجيح مي دهد

 

ولقعا؟

 

من شروع مي كنم به
خوشمزه تر كردن اين

 

پس شما بانوي اول آشپزخانه شده ايد

 

... بله

 

حقيقتا من يك دستورالعمل سري دارم كه
من براي تهيه اين فقط از آن استفاده كردم

 

واقعا؟

 

و شما به اندازه اي متواضع هستيد
كه قول تلاش بيشتر را مي دهيد

 

پس من براي شنيدن اين خوشحالم

 

بله ، سرورم

 

... من كاملا متواضع ام

 

شما خوب كار كرده بوديد؟

 

بله ، سرورم

 

پس پيش من برگرد دوباره

 

ببخشيد؟

 

من خوب نيستم

 

كجاي شما صدمه ديده است؟

 

وقتي قلب من خوب نيست
بدن من صدمه ديه است

 

قلب شما خوب نيست؟

 

به چه دليل؟

 

وقتي من به موقعيت فكر ميكنم

 

كه پسرم و من در آن هستيم
من احساس اندوه مي كنم

 

من نبايد پرنس را به دنيا مي آوردم

 

سرورم ، پرنس كنار شماست

 

چطور مي توانيد همچين
چيزي را بگوييد؟

 

آن دليل اين است كه
موقعيت من اين چنين است

 

قصر مكان ترسناكي است

 

تاريخ اين را نميگويد؟

 

اينجا، اگر نتواني زنده بماني
شما بايد بميريد

 

و بعد اين كه شما زندگي شاه را نجات داديد
مردم اطراف اينجا نگاه مي كنند

 

به من با بدگماني

 

آنها دوست دارند آن را حتي زماني
كه پادشاه بر تخت سلطنت است

 

پس زماني كه پرنس كرون
... برتخت بنشيند

 

اين يك طلسم نفرين نوشته شده
روي پرنس من است

 

چطور من مي توانم
يك لحظه آرام باشم؟

 

چطور قلب من مي تواند
بيمار نباشد؟

 

پس، يانگوم ... لطفا

 

بيماري قلبي من را درمان كن

 

دوباره بانوي پزشك مسئول باش

 

و بانوي پزشك براي
پرنس كرون ضعيف باش

 

اگر شما خواسته من را
...قبول كنيد و باشيد

 

بانوي پزشك پرنس كرون

 

من اطينان دارم به شما

 

من اطمينان دارم كه شما
نمي گذاريد من پايين بروم

 

صبر كن ... يك لحظه
دنبال من بيا

 

شما فهميديد ملكه چه به شما گفت؟

 

دقيقا، من كاملا نفهميدم
چه او تلاش داشت بگويد

 

من شما را اين طوري صدا كردم چون
من مي دانم ملكه نمي توانست بگويد

 

به شما مستقيما درباره آن

 

پرنس كرون بيماري لاعلاج قلبي دارد

 

آن را از زمان بچگي تحمل م يكند

 

هيچ دارديي نيست كه بتواند
... به او كمك كند

 

پس او درهر حال خواهد مرد

 

...همه در مقر پرنس

 

و داروخانه اين حقيقت را مي دانند

 

اگر پرنس كرون ، پسر
آخرين ملكه يانگ كيونگ

 

حتي براي يك مدت كوتاه
برتخت بنشيند

 

اين براي ملكه سخت خواهد بود
براي نگهداري از موقعيتش

 

و اين يكسان براي پرنس
كيانگ وون ، پسرش خواهد بود

 

اين همچنين دانسته شده توسط
بانوان پير دربار و ديگر مقامات

 

پس شما مي توانيد يك بانوي پزشك
...براي پرنس كرون باشيد و

 

ملكه را حمايت كن

 

از مهارت پزشكي ات استفاده كن ، تو
مي تواني جلوي فهميدن پزشكان را بگيري

 

پس هيچ كس ديگري
در باره اين نمي فهمد

 

او يك بيماري لاعلاج دارد
او را با آسودگي بكش

 

تازماني كه
پرنس كرون زنده است

 

ملكه دنيا را در برابرش دارد

 

فراموش نكن
به شما پيشنهاد شده است

 

مساعدت نامحدود ملكه

 

پس بانوي پزشك يانگوم برگشته است

 

به داروخانه با فرمان ملكه؟

 

بله

 

من فرمان ملكه را دريافت كردم

 

او خواست او در قصر
پرنس كرون باشد

 

چرا قصر پرنس كرون؟

 

من مطمئن نيستم ... اما زماني كه سلامتي
او بهتر نشده است ، او احتمالا خواسته

 

يانگوم مورد اعتماد را
براي مراقبت از سلامتي او

 

پس شما ملكه را ملاقات كرديد؟

 

بله

 

بيماري پرنس كرون يك
حمله قلبي متناوب است

 

كه حمله هاي قلبي مضر
را ناشي مي شود

 

با وجود اينكه همه بدنش سرد است

 

او عرق مي كند ، و او ضعيف است

 

مسئله اين است كه ما بيماري او را مي دانيم
اما داروي خوبي براي اين وجود ندارد

 

و با وجود اينكه او براي مدتي
بهبودي يافت ، ريشه هنوز آنجا است

 

من تحقيقات زيادي انجام دادم
بعد اين كه من شروع كردم به

 

مراقبت از او
اما من هيچ راه خوبي را پيدا نكردم

 

شما مي توانيد عميق مطالعه كنيد

 

... يانگوم

 

بله

 

چه شده؟ با وجود اينكه
من صحبت كردم درباره

 

، پرنس كرون
شما به نظر علاقمند نمي آييد

 

اين به خاطر اين است كه شما
نمي خواهيد به قصر برگرديد؟

 

...نه

 

من نگرانم درباره او
به خاطر بيماري اش

 

بهترين كارت را انجام بده

 

بله ، سرورم

 

پرنس كرون
شما بايد زود خوب شويد

 

چرا مادربزرگ پيرتان
بايد از شما عيادت كند؟

 

من متاسفم ، مادر بزرگ

 

ملكه يانگوم را فرا خوانده است

 

به خاطر اين كه او درباره
سلامتي او نگران است

 

از او خوب مراقبت كن

 

حتما

 

من آمدم به خاطر قولي كه
... من به بچه ها دادم

 

اما چرا شما اينجاييد؟

 

من دلم براي بودن
اينجا تنگ شده است

 

شما دلتان براي مركز بهداشت عمومي
جايي كه شما مجبوريد بدون توقف
...كار كنيد تنگ شده است

 

خودتان بوته ها جستجو كنيد

 

حتي لباس مريض ها را بشوئيد؟

 

بله

 

حقيقتا ، من اينجا را بيشتر
از قصر دوست دارم

 

من حقيقتا از درس دادن لذت مي برم

 

و بودن اينجا با بچه ها

 

پس ، بانو سو

 

من بازنشسته خواهم شد و
يك مدرسه كوچك باز مي كنم

 

و شما مي توانيد يك
داروخانه كوچك باز كنيد

 

در يك ساختمان، اين هست

 

چرا؟ شما اين را دوست نداريد؟

 

شما واقعا اين را دوست نداريد؟

 

من اين را دوست ندارم
من يك داروخانه كوچك نمي خواهم

 

يك بزرگش را بساز تا
مريض هاي بيشتري بتوانند بيايند

 

باشه، من آن را بزرگتر از
مدرسه ام خواهم ساخت

 

پزشك يونگ به من گفته است
او بيشتر بهبودي يافته است

 

از ديگر زمان ها. درسته؟

 

بله

 

با وجود اينكه اين نظر ملكه بود
اين آرامش بيشتري دارد

 

شما رسيدگي مي كنيد به سلامتي او

 

ما شما را درست نزديك خودمان دارديم
اگر شما يك مرد متولد شده بوديد

 

اين خيلي بد است

 

آن درست نيست؟

 

بله

 

اين براي شما سخت است؟

 

اين براي من سخت بود

 

تصميم گرفتن براي
گفتن آن به شما ، همچنين

 

شما بايد اين را قبول كنيد . من به شما
گفتم به خاطر اين كه اين تصميم سختي بود

 

شما به من مديون هستيد ، شما خودتان از
اين صحبت كرديد . شما بايد تلافي كيند

 

آن قاعده كلي دنيا است

 

شما اين بار مجبوريد
من را نجات بدهيد

 

... اگر نه

 

من نمي خواهم شما را از دست بدهم

 

اگر شما خواسته من را
قبول كنيد و باشيد

 

بانوي پزشك پرنس كرون

 

من به تو اطمينان دارم

 

من اطمينان دارم شما
اجازه نمي دهيد من پايين بروم

 

، از مهادت هاي پزشكي ات استفاده كن
شما مي توانيد مانع از فهميدن پزشكان شويد

 

پس هيچ كس ديگري نمي تواند درباره آن بفهمد

 

او يك بيماري لاعلاج دارد
او را درآرامش بكش

 

من آن را دوست ندارم
من يك داروخانه كوچك نمي خواهم

 

يك بزرگش را بسازيد تا
تعداد زيادي مريض بتوانند بيايند

 

باشه ، من آن را بزرگتر
از مدرسه ام خواهم ساخت

 

شما واقعا منتظر من بوديد كه بيايم
و زيور آلات براي شما بخريم؟

 

بله

 

واقعا؟

 

بله

 

دنبالم نيايد
من يكي را براي شما انتخاب خواهم كرد

 

شما دوستش داريد؟

 

بله... من اين را
خيلي زياد دوست دام

 

و من هم چيزي براي
دادن به شما دارم

 

چه...؟

 

اين از طرف پدر شما نيست؟

 

من مي خواهم اين را به شما بدهم
گرانبها ترين چيزي كه من دارم

 

در اين، خاطرات دوران بچگي من

 

و يادگاري از اولين
ديدار شما است

 

لطفا اين را قبول كنيد

 

سرورم ، يانگوم اينجا است
591
00:45:04,515 --> 00:45:06,847
بگذاريد بيايد داخل ، بله ، سرورم

 

... سرورم

 

زندگي شما نجات يافته ايد

 

من بر مي گردانم اين را به شما

 

من نمي توانم چنين چيزي را
انجام دهم

 

من بي پروايانه عمل كرم براي باز
پس دادن موقعيت بانو هن و مادرم

 

با وجود اينكه من مي دانستم
،آنها نمي توانند به زندگي برگردند
من زندگي ام را به خطر انداختم

 

اين فقط براي ادامه ميراثي
كه آنها جا گذاشتند بود

 

آنها فكر مي كردند
غذايي كه مي رود داخل

 

دهان هاي مردم نبايد براي
بدست آوردن قدرت استفاده شود

 

من... من تصميم دارم
ميراث آنها را ادامه دهم

 

من به درستي پزشكي را تمرين كردم
... و فقط استفاده مي كنم

 

از دارويي كه براي درمان
و نجات مردم است

 

هيچ دليل ديگري نمي تواند
پشت آن باشد

 

اين محدوديت من است

 

با وجود اينكه اين من هستم؟

 

بله

 

با وجود اينكه من شما
را نجات دادم؟

 

بله

 

با وجود اينكه آن كسي است كه
زندگي تان در دستش است من هستم؟

 

بله. شما مي توانيد
زندگي من را بگيريد

 

اما شما نمي توانيد
خواسته من را بگيريد

 

پس ، لطفا زندگي من را بگيريد

 

من به شما نگفتم كه من نمي خواهم
شما را از دست بدهم؟

 

من به شما درخواست نكردم؟

 

خوب

 

پس شما بانوي همراه من خواهيد بود

 

شما مي توانيد يك بانوي دربار باشيد حالا
كه موقعيت شما به حال اول باز گشته است

 

... اما سرورم

 

بمان كنا رمن من مطمئنم
شما آن را انجام خواهيد داد

 

سرورم ، سرورمان پادشاه
اينجا هستند

 

چه مكالمه مهمي شما
با او داشته ايد؟

 

سرورم ... يانگوم
براي بانوي دربار بودن
استفاده كرده است

 

پس من از او خواستم
بانوي همراه من باشد

 

بانوي همراه شما؟

 

بله، سرورم

 

بله، يانگوم زندگي اش را
به ملكه مديون است

 

شما نبايد قادر باشيد
نه بگوييد

 

هيچ دليل ديگري نمي تواند
پشت آن باشد

 

آن محدوديت من است

 

حتي اگر آن من هستم؟

 

بله

 

حتي اگر آن من هستم كه
شما را نجات دادم؟

 

بله

 

حتي اگر آن كسي كه زندگي شما
در دستش است من هستم؟

 

بله. شما مي توانيد
زندگي من را بگيريد

 

اما شما نمي توانيد
خواسته من را بگيريد

 

مخفيانه يانگوم را به اقامتگاه
سوك وون فرا بخوان

 

بله، سرورم

 

... يانگوم

 

چه شده ؟ يانگوم

 

آيا كسي شما را زده؟

 

اين شماييد؟

 

اين شماييد؟

 

چه شده ، يانگوم؟

 

...يانگوم

 

دنبال من بيا

 

من نمي دانم سرپرست خواجه ها
همچين كاري را انجام خواهد داد

 

چرا او گريه او را درآورد؟

 

آن درست نيست؟

 

من تصميم دارم به پدرم
بگويم ، پس اينجا بمان

 

شما گفتيد
شما مي توانيد زندگي من را بگيريد"

 

اما شما نمي توانيد
خواسته من را بگيريد

 

خواسته شما چه بود كه
ملكه تلاش مي كرد بگيرد؟

 

چه هست ان كه شما مايل نيستيد انجام بدهيد
حتي اگر به بهاي زندگي تان باشد؟

 

چيه؟

 

اين دستور پادشاه است.به من بگو

 

شما محكوم به يك گناه خواهيد
بود اگر شما به من نگوييد

 

به خاطر اين كه من رابطه
...شما با ملكه را مي دانم

 

من يك ايده دارم

 

به من بگو

 

Should I call the Queen over?

 

... سرورم

 

من نمي توانم به شما بگويم

 

به جاش من را بكشيد

 

سرورم ... به جاش
اين شخص را بكشيد

 

آقاي مين كجاست؟

 

او پيش از اين رفت خانه

 

چه براي او پيش آمده؟
...من نمي دانم

 

آقاي مين امروز اينجا آمد؟

 

نه ، او امروز نيامده است

 

وقتي شما او را ديديد ، به
او بگوييد من بايد او را ببينم

 

واقعا؟ بانو سو دنبال
من مي گشت؟

 

بله ، او به نظر مي آمد
عجله داشت

 

او هنوز خانه نيامده خانه؟

 

چرا؟

 

من شنيدم كه او سريعا
دنبال شما مي گشت

 

چرا او ؟

 

يانگوم، او دنبال شما مي گشت

 

او رفت

 

آنها قايم باشك بازي مي كنند؟

 

فقط ناداني آنها

 

آنها مجبورند به خوبي
پنهان بشوند

 

شما گفتيد هميشه با من
خواهيد بود ، شما كجا بوديد؟

 

شما گفتيد هميشه با من
خواهيد بود

 

شما كجا بوديد؟
شما كجا رفتيد؟

 

چه شده؟

 

شما به من گفتيد مي خواستيد
من را بدزديد

 

و فرار كنيد ،درسته؟ درسته؟

 

كمك كن به من فرار كنم

 

كمك كن به من فرار
كنم !لطفا!لطفا

 

هيچ چيز از من نپرس

 

لطفا كمك كن به من
فرار كنم ، لطفا

 

هيچ چيز از من نپرس

 

لطفا به من كمك كن فرار كنم ،لطفا

 

من نامه استعفايم را فردا
تحويل خواهم داد

 

من اين را فردا انجام خواهم داد

 

شما مي توانيد يك روز
صبر كنيد ، درسته؟

 

But...

 

من نيازي به شنيدن اين ندارم

 

و من نيازي به دانستن اين ندارم
يا درباره اش فكر كردن

 

وزير اوليه كجاست؟

 

او به خوابگاه شاه رفته است
وزير هم آنجا است

 

پس لطفا درخواست
من را قبول كنيد

 

خوب

 

سرورم ، آن مطلقا
نا معقول است

 

لطفا حرفتان را پس بگيريد

 

... سرورم

 

!اين به من مربوط است

 

من به اين شخص اعتماد دارم
... و مهارت و تلاشها

 

امتحان شده است. من اين شخص را
...پزشك شخصي خودم خواهم كرد

 

پس چرا شما درباره
!آن بحث مي كنيد؟

 

! سرورم

 

خدمتكاران ، گوش كنيد
من منصوب ميكنم بانوي پزشك

 

يانگوم را به عنوان پزشك شخصي ام
پس برويد و آن را انجام دهيد